پیدایی برای نمایش امتداد خاطره ها

تابستان  سال گذشته بود.اتفاقی در یک جا با یک فامیلی برخورد کردم.صحبتها بدانجا کشید.که فاصله ای برای یک رسیدن دیگر کوتاهتر شود.شماره ام را دادم.تا به اون آشنا بدهد.تا اینکه شهریورماه یک زنگ موبایل فاصله ها را برش داد. عید سال 96 در گذر از میانه مهمان ما باشند.

آقای رضا سیر از فیروزکوه باتفاق خانواده مهمان ماشدند.با این بزرگوار در کنارک همسایه بودیم.دختر خانم کوچکی داشت.او حالا بزرگ شده بود.تا با نامزدش مارا به گذر زمان بکشاند.حضورشان در میانه تجدید خاطرات دوران زندگی در بلوچستان بود.فکر نکنم دیگر در فرصت باقی مانده عمر چنان روزهایی را دوباره صید بکنیم.

ادامه نوشته

آقای غیض علی نجفی از روستای آوینلیق

بدینوسیله مراتب تقدیر و سپاس خودرا در همراهی و صعه صدر در دریافت هزینه بلوک و کرایه برای بازسازی دبستان قنبر هفت چشمه را قدر می نهیم.و از همکاری و همیاری تان بی نهایت سپاسگزاریم.

ادامه نوشته

سلام بر خردسالی

این عکس فوری است و به دوران ابتدایی در مدرسه ابتدایی شهر آچاچی بر می گردد.این هدیه خواهر زاده مهربانم هست.که چند ماه پیش هدیه داد.

ادامه نوشته

اولین مرد شریف و مثالی قطعه نام آوران مزار مومنین میانه

درمورد این مرد،خیلی از همشهریهای میانه ای اطلاعات کامل و جامع دارند.بخصوص کسانی که در یک دوره ای چندین ساله از شاگردان این بزرگوار بودندو ابهت و برنامه و منش و رفتار او بیشتر از من اطلاع دارند.اما در مدت آشنایی چندین ساله و نسبت فامیلی دور خاطرات جالبی از او شنیده بودم.که در نوع خودش جالب و تامل بر انگیز بود.

مرحوم روح الله شکیب معلم و مدیر بازنشسته که در آخرین لحظه های عمر خودبا فراغ بال و نگاه زیبا مقدمات سفر عارفانه خودرا کامل کرد.اعلامیه ترحیم خودرا قبلا آماده کرده بود.سنگ مزار و مقدمات خاک سپاری و نحوه آن را حتی بعداز سفرش مدیریت کرده بود.

خواندن متن اعلامیه اش با نگاه عمیق،یک درس عجیبی را از نگاه معلمی و دوران دیده تداعی می کرد.هر کلمه اش و جمله اش همراه با شعر انتخابی اش یک معنی زیبایی را از سفر عارفانه خبر می داد.آنجا که بیشتر دارایی و اندوخته های مالی خودرا قبل از سفر به نفع محرومان و قشر ضعیف و موسسه ها و...تقسیم کرده بود.تا یک درس دیگر را از نگاه شرافتمندانه به جمع های انسانی را معنا دهد.

بدینوسیله ضمن دعا و ذکر فاتحه ،برای بازماندگان مرحوم طلب صبر و بردباری داریم.

روحش شاد و یادش گرامی

 

اعلامیه فوت خودش را قبلا آماده کرده بود

ادامه نوشته

بی خیال نامزدی شورای شهر میانه

خیلی از دوستان چه جدی و چه با کنایه،ترغیب می کردند.تا برای نامزدی شورای شهر میانه امسال و این دوره ثبت نام کنم و از غافله عقب نمانم.دلیل ها و دلداری خاص خودرا توجیه می کردند.آن زمان شناخته شده نبودی.این سری خیلی ها در کنارت خواهند بود.در حالیکه که نمی دانند.من برای لحظه لحظه زندگی کردنم هدف دارم.و اولویت بندی آنها عکس العمل های زندگی ام را تعیین می کند و به هدف زیبایی فکر می کنم و در راه زیبایی قدم می گذارم.که ارزش آن چندین برابر این مخملات و بازیهای بیهوده است.

چهار سال پیش ارزش پول را برای چنین میدانی تجربه کردم.آنجا که در صف بندی خیلی از دوستان و فامیل و آشنایان رنگ باختند.تا در تعجب باورم شاهد خیزهای غیر انسانی و شرف و نگاهشان باشم.آنجا فروختن و کنار کشیدن در مقایسه غولهای گروهی را تجربه کردم.تا فدا شدن در چنین میدان کثیفی برایم ملموس تر باشد.

گروههایی که خرج کردن برایشان مثل آب خوردن بود.جایی که هزینه تبلیغات را در یک جایی حساب می کردم.کارتهای اعتباری حامیان بعضی از نامزدها مرا خیلی منقلب کرد.بعدا فهمیدم این کارتهای هدیه و اعتباری از کجا آمده و چگونه هزینه می شود.اصلا خود نامزدها نقشی نداشتند.فقط جریانی آنهارا هدایت می کرد.

نحوه تبلیغات و رای گیری با جسارت می گویم.خارج از عرف و شخصیت و ارزش انسانی بود.نمی خواهم زیر سوال ببرم.چرا که گذشته گذشته است.اما آن روش و تبلیغات را خارج از باورهای انسانی دیدم.

با این همه درد و نگاه عمیق به این شرایط و نحوه انتخاب و رای گیری و وظایف شورا و دستورالعمل ها حاضر نیستم.دوباره چنین میدانی را لو بازهم برای آزمایش انتخاب کنم.چراکه عملکرد و تاریخچه چنین انتخابی برای یک کار گروهی برای توسعه و پیشرفت یک شهر را همگان تجربه کردند.و شاید نظری بهتر از من داشتند.

من یک معلم هستم.محدوده های معلمی تحرک و پویایی را از من گرفت.تا در میدان ورزش به بازی ام ادامه بدهم.آنجا هم چنین محدوده و بن بست وجود داشت.تا در راه دیگر قدم بگذارم.تا ثابت کنم تنها شرافت و وجدان و آگاهی و درایت و همکاری تمام اعضاء مجموعه می تواند یک زندگی زیبا برای توسعه و پیشرفت را فراهم بیاورد.در غیر اینصورت پویایی و نشاط اجتماعی رنگ خودرا خواهد باخت.

قریب به یقین امسال مهمان این شهر هستم و بامید خدا برای تلاشی دیگر به شهر دیگر نقل مکان خواهیم کرد.امیدوارم روزی برسد.که شهرستان میانه را در قد و اندازه و ارزش خود ببینیم.

 

ادامه نوشته

بنام عشق اثری نو از شاعر توانا وچیره دست میانه(هوشنگ قره داغی،میانا مجنونی)

بنام عشق

به عشق و عاشقی پیشنه دارم

نگاری دلبری دیرینه دارم

محبت تاروپودم را به هم دوخت

شکرخا لعبتی سیمینه دارم

چو تقدیرم همه بر سوختن شد

گدازان آتشی در سینه دارم

خدا را جایگاهم بر دل افتاد

درون سینه ام گنجینه دارم

کجا منت پذیرم من که حرمت

به هر صبح و شب و آدینه دارم

نه نفرت در قفس دارم نه غنجی

به سینه یک دلی بی کینه دارم

بسی ناگفتنی ها خفته در دل

ز خون دل بر او رمزینه دارم

چو جانم را زره روئیده از عشق

به جان تن پوشی از روئینه دارم

مرا برزخ نشاید خفتن امروز

چو بر آزادگی آئینه دارم

محبت طوق گردن شد الستم

چرا زنجیر بر دستینه دارم

چرا خاموش بنشینم کناری

از این نقدی که بر نقدینه دارم

هیولای بتان باید شکستن

چه رعب از وحشتی چوبینه دارم

من انسانی رها از قید و بندم

کجا ترس از دد و بوزینه دارم

افولم را طلوعم انتظار است

ز ریشه سبزم و سبزینه دارم

شعری از:

هوشنگ قره داغی

هفتم فروردین ۱۳۹۶

ادامه نوشته

من و قانون برای بازخواست روحانی رئیس جمهور

ظاهرا در شرایطی نیستم که قانونی را بنویسم.در شرایطی هم نیستم که یک قاضی باشم .اما گاهی در رویا و خیال قانون می نویسم.اما ضمانت اجرایی آن را فقط در ذهنم به بازی می گیرم.

آنجا که در شوخی دو کشور،مفت و مجانی 78 روز را با شکنجه و زندان انفرادی به جرم واهی جاسوسی تجربه کرده ایم.گاهی زبانم تند می شود.تا بدون توجه به قانون و خوش لعابی آن دلخوش این نگاه درونی باشم.جایی که نه توان دارم.رئیس جمهور مملکتی را محاکمه کنم و نه قدرتی دارم بر مجامع جهانی خرده بگیرم.و این همه نوشته و قانون را به سخره بگیرم.تا بعداز این همه زمان به ریش روحانی بخندم.که بعداز چهار سال لااقل با این دستگاههای عریض و طویلش نتوانست،یک جوابی با وزیر شبگردش آقای ظریف برای این ظلم بر اساس وظایف حیطه کاری اش کاری بکند.از آن طرف امارات کوچلو که این چنین آزادانه مجامع جهانی را دور می زند.و برای خودش در این دنیا یکه تازی می کند.پشت پرده این ژست جهانی و ادا و اظفالهای این چنینی چه رمز و رازی نهفته است.آیا دنیا هم به دار و ندار تقسیم شده است.یا همچنان بحث گله داری و چوپانی و کدخدایی مصداق دارد.و هزاران سوال بی جواب ،که گاهی ذهن  آدمی را مجبور به کشاندن عدالت گونه فیلم های هندی سوق می دهد.

قرار است.یک هنر پیشه هندی باشم.یک ماشین جیپ و یک آرپی چی و چند گلوله،با یک عینک دودی،دستم به امارات نمی رسد.اما اولین گلوله را هدیه سفارتش می کنم.تا در یک میدان دیگه انتقام بگیرم،آخه یک کشور چقدر باید پر رو باشه بدون دلیل و قانون یک دوچرخه سوار حامل صلح جهانی را بدون دادگاه و محاکمه ای 78 روز زندانی و شکنجه می کند.شاید اونم زورش به ایران نمی رسد و چنین کاری می کند.ماهم پس چون زورمان نمی رسد.چنین بازی فیلم های بالیود را تجربه کنیم چه اشکالی دارد.بابا این همه مجامع جهانی و پروتکل ها و سازمان ملل و... که معنایی ندارد.

دومین گلوله آرپی جی هم خدمت آقای روحانی تقدیم می کنیم.تا با ترکیدنش جشن بگیرد و آنرا به طرف دشمنانش روانه کند.آخه کجا دیدید.یک رئیس جمهور اینقدر بابت یک دوچرخه سوار حامل صلح و دوچرخه اینقدر بی خیال باشد.بعدش هم یواشکی با اماراتی ها هم کاسه شود و بگوید.ما تنبیه شمارا کامل کردیم.بابت این شکنجه و زندانی شدن 9 میلیون تومان پول زور بگیرد.این قسمت به داستان برره نزدیک بود.

سومین آرپی جی هم تقدیم آقای ظریف می کنیم.که اختیار ترکیدنش را با برجام به جام بنشاند.تا شاید بابا غول برجام، دوچرخه و و سایل گروگانم را از امارات مسترد کند.و هزینه های دیگرش رااز دوچرخه سوار صلح جهانی دریافت کند.تا برای سیر و سیاحت در اقیانوسها با هواپیما پول کم نیاورد.

چهارمین آرپی جی هم تقدیم آموزش و پرورش تا لای این بی قانونی اش بگذارد و بترکد و شفاف عمل کند.چون تا حالا ندیدیم برای کسی غیابی مرخصی صادر شود.بعد کتمان کند.روحت مرخصی گرفته است.در حالیکه این جریان در آن دنیا احتمالش به یقین است نه در این دنیا

پنجمین آرپی جی هم تقدیم پزشک قانونی شود.تا بلکه این چشمش با شوکی بینا شود.تو روز روشن یک راستی را دروغی نپندارد.

ششمین آرپی جی هم تقدیم نماینده شمال غرب کشوروزارت امورخارجه  هدیه شود.تا به زمین بازی خود وفادار شود و در زمین بازی یار اماراتی ها نشود.امارات طرف ترکیه نیست.اون ور خلیج فارسه

البته این شوخی من با این توانایی در حد مقایسه با این غولهای جادویی قابل مقایسه نیست.اما چون قراره هنرپیشه باشیم.خارج از تصور هم نیست.خدارا چه دیدید.بلکه تو جشنواره ها برنده جایزه اسکار و سیمرغی و... شدیم.

ادامه نوشته

رقص طبیعت درمانشامی(جننررمکانی)اثر شاعر توانا هوشنگ قره داغی

آرامش واقعی و دسترسی به آن یک رویاست.فرار از محدوده ای به محدوده دیگر در جستجوی این حس امری بیهوده است.اما حس یک آرامش گذر با طبیعت حاضر در یک نقطه خلوت نهایت دلخوشی است.

 

به یک روز بهاری در کنار جوی آبی و قدح در دست

شکوفه بر درخت سیب و گیلاس و گلابی بود و من سرمست

چناری چند و مجنون بیدی و دالانی خیال انگیز و رویایی

به دالانی روان آن جوی با غنج فریبایی و شیدایی

سمن سنبل به بر مستانه رقصان بود و لاله بر دلش داغی

شقایق نسترن نیلوفر نو رسته در دامان 
یک باغی

میان باغ کنار جو کلبه ای ازجنس رزهای محبت بود

تمام بودنی ها را شمیم بوی خوش بودی و الفت بود

به یک سو نارون چتری گشوده مهر میگسترد بر افلاک

دگر سو بوی سنجد بود و بید و رستگان از خاک


مقابل تپه ماهوری زعهد باستان میگفت راز نرگس مستش

قرابه همنشین بود و ساقی را قدح می ریخت از دستش

نسیمی رشته گیسوی علفها شانه میکرد و به هم می تافت

زمین هم رخت سبزینش رفو کرده به هم میبافت

نوای عندلیب و قمری و فنچ و قناری شوق رویش بود

جهان اسرارمی گفت آسمان پیوسته در نجوای گویش بود

محبت موج میزد عشق عریان بر چمنها بود

به قطره قدرتی دیدم که جان یاسمن ها بود

چمن بود و دمن بود و یکی دشت ختن بود

به شوق ذره ها دیدم که خورشیدی به حال سوختن بود

رواق گنبد مینا ز هر سو با زمین گوئی 
تلاقی داشت

زمین گوئی بسر از گنبد نیلوفری رنگینه
طاقی داشت

عجب نقشی ز نقاش ازل دیدم به یک لحظه به یک آنی

به بهت و حیرتی خواندم ز آیه آیه اش آیات قرآنی

زکثرت وحدتی دیدم همه ما بود و تنها بود

من وتو هم یکی بودیم و او پیوسته با ما بود


سروده اولین دقایق
سال ۱۳۹۶
هوشنگ قره داغی 

ادامه نوشته

دیدار صمیمانه مدیر کل با جانبازان و ورزشکار. دوچرخه

دیدار صمیمانه مدیر کل با جانبازان و ورزشکار. دوچرخه سوار مازنی
دیدار صمیمانه مدیر کل با جانبازان و ورزشکار. دوچرخه سوار مازنی

 

به گزارش روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری بوشهر ضمن دیدار صمیمانه مدیر کل با جانبازان و  ورزشکار. دوچرخه سوار مازنی

شریفی در این دیدار ضمن گرامیداشت یاد وخاطره شهدا بویژه شهدای والامقام منابع طبیعی گفت: دیدار با جانبازان، ایثارگران و خانواده های آنان از جمله وظایف مردم و مسئولان است که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.

وی اظهار داشت: رشادتها وفداکاری جانبازان بقا واستحکام نظام وانقلاب را به همراه داشته وهمه ما باید قدردان شجاعتهای آنها باشیم ونسبت به این عزیزان که برای امنیت وپیشرفت ما ، جان خود را فدا کردند، احساس وظیفه نمائیم.

مدیر کل منابع طبیعی و آبخیزداری بوشهر با اشاره به دستاوردها و افتخارات ورزشی جانبازان و ایثارگران در مجامع بین المللی و میادین ورزشی افزود:بسیاری از این ورزشکاران با افتخار آفرینی خود در عرصه های ورزشی رکورد های قهرمانی بی نظیری را برای کشور و استان به ارمغان آورده اند.وی گفت:باید تلاش کرد منش وهدف جانبازان  همواره الگوی نخست زندگی در کارهایمان باشدوامیدواریم که خدا توفیقی دهد تا بتوانیم حقی را که این عزیزان برگردن ما دارند ادا کنیم چرا که امنیت وآسایش کشور مدیون آنان است.

سپس  .سید مسعود طباطبایی بیان کرد: محمد مومنی یکی از همراهان گروه تیم اقوام ایرانی نیز به دلیل تصادف در زنجان از پیمودن مسیر و رسیدن به خلیج فارس بازماندند.

طباطبایی بیان کرد: اعضای سایکل توریست اقوام ایرانی با هدف صیانت و حفاظت از محیط زیست و همچنین ترویج فرهنگ درختکاری در برخی از نقاط مسیر خود اقدام به درختکاری کردند.

این جانباز 65 درصد افزود: در سفرهای زیادی که به استان بوشهر داشته ایم به مهمان نوازی و خونگرمی مرزنشینان خلیج فارس پی برده ایم.

وی یادآور شد: در یکی از سفرهای خود به استان بوشهر موفق به کسب عنوان شهروند افتخاری بندر تاریخی سیراف نیز شده ام.

طباطبایی افزود: در حال حاضر مهمان اداره کل منابع طبیعی استان بوشهر هستیم و در روز گذشته نیز توسط مدیرکل سازمان انتقال خون، محیط زیست و منابع طبیعی مورد استقبال قرار گرفته ایم.

دیگر عضو گروه سایکل توریست اقوام ایرانی نیز گفت: به عنوان یک ایرانی همواره به نام خلیج فارس افتخار می کنم و مسیر شهرستان پاسارگاد تا بوشهر را به عشق همین نام طی کرده ایم.

محمد معصوم آبادی ادامه داد: همواره با حضور در تورهای دوچرخه سواری که در سطح کشور داریم سعی بر نهادینه کردن فرهنگ ایثار و گذشت داریم.

دیگر سایکل توریست گروه اقوام ایرانی نیز گفت: هم عقیده با سایر اعضای گروه توریست اقوام ایرانی با هدف زنده نگه داشتن نام و یاد خلیج فارس اقدام به پیمودن شهر برازجان شهرستان دشتستان تا کرانه های نیلگون خلیج فارس کردم.

حسین قره داغی بیان کرد: برای بزرگی خلیج فارس شهدای زیادی جان خود را در طبق اخلاص گذاشتند تا این میراث ماندگار جاودانه بماند.

وی بیان کرد: برادران حامد و باقر حسینی نیز از شهر شیراز مسیر خود را به سمت شهر بوشهر آغاز کرده و همزمان با روز ملی خلیج فارس به این بندر رسیدند.

در تقویم کشور روز 10 اردیبهشت ماه به عنوان روز ملی خلیج فارس نام گذاری شده است.

گروه اقوام ایرانی روز گذشته در همایش ملی پاسداشت روز ملی خلیج فارس توسط علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین جمعی از مسوولان استان بوشهر مورد تجلیل قرار گرفتند.

سه سایکل توریست مطرح کشور به نام های سید کریم موسوی، حسین قره داغی و سید محمد طباطبایی پدر سایکل توریست ایران نیز در گروه اقوام ایرانی و با هدف پاسداشت روز ملی خلیج فارس به استان بوشهر سفر کرده اند.

یک دوچرخه سوار دشتستانی نیز از شهر برازجان این گروه را همراهی کرد.    

ادامه نوشته

سلام پسرم

سلسله مطالبی خواهد بود.که به نیابت از نگاه به تمام بچه های دنیا از این به بعد، بعداز چالش و مرور آن در سینه ام ،خواهم نگاشت.دلیل انتخاب این عنوان رابطه پدر و پسری در نگاه  اشتراکهای نسل انسانی است.که بعداز گذر از آموختن این حس در گذر عمر با محدوده ها و شرایط خاص نگاشته خواهد شد.

آنجا که در یک تصمیم نا خواسته در فرصت عمر در نا امیدی مطلق زندگی در جبر از دست دادن رکن اصلی ادامه حیات چون پدر و مادرم تصمیم گرفتم با نگاه و دید انساندوستانه ای بدون نگاههای سیاسی به این حیطه سرک بکشم.در هر فرصتی با یک موضوع در خلوت شبهای روستای هفت چشمه به عنوان معلم داوطلب خدمت در یک روستای دور افتاده و محروم همراه با بازسازی مدرسه و روند زیبای این محیط با تمام بچه های ایران و دنیا خواهم بود.

آنجا که در بدترین شرایط یک نظم و ستون یک پدیده در نهایت عقبگرد عقده ها و حقارتها یک نگاه زیبایی آفریده می شود.جایی که آشفتگی و بی نظمی و زوال ارزشهای اخلاقی انسانی یک تفکر نو و محکمی برای پی ریزی یک اجتماع محکم برای رسیدن به وجه اشتراک همسفری این فرصت آفریده می شود.واکاوی نظامهای اجتماعی توسعه یافته چنین تغییری را تایید می کند.تا در امیدی دیگر شاهد تحقق یافتن چنین مرام و سیرت انسانی لایه های اجتماعی برای تحول و پویایی پوست اندازی می کند.

این سلسله نامه های به پسرم با عنوان (سلام پسرم درآینده در مرور زندگی با عنوانهای روز مره)تقدیم خواهد شد

سلام پسرم

این نامه را از این به بعد به تو به نیابت از بچه های دنیا خواهم نوشت.هر چند حس می کنم در مقایسه لایه های اجتماع جهانی دقیقا اولین و با جرات آخرین هم نخواهم بود.اما هر گز از انصاف و راست گویی بدون بی طرفی دور نخواهم بود.

دلیل انتخابت هم اشتراکهای انسانی است.که می تواند.نزدیکی نگاه ها را در پسر بودنت در کنار تعلق فرزندی را برایم در تصور عدالت گونه و نزدیکی به حقیقت فراهم بیاورد.تا از چاپلوسی و تملق بدور باشم.و راحتر بتوانم با این عنوان در چرخش قلم مانور بیشتری داشته باشم.

همه فقط فرصت یکبار نفس و زندگی کردن را در این دنیا خواهیم داشت.آموزه ها و محرکهای زندگی در کنار اعتقادات خاص به ما خواهد آموخت .چطور و چگونه زندگی کنیم.ظاهرا پاسخگوی سوالها و انتظارات اطرافیان نخواهیم بود.چرا که این روال انتخاب از بنای خلقت در سرشت تک تک انسانها بوده است.بعضی ها پر رنگ بوده و به رشته تحریر در آمده و سینه به سینه نقل شده است.بعضی ها هم که در اکثریت هستند.در لفافه مرگی پیچیده شده و مهر و موم شده است.اما در این بین تنها راه انسانیت و انسان بودن مورد تحسین واقع شده است.و ازسازندگان آن فقط نامی مانده است و جسمشان در تلی از خاک در پوسیده گی رنگ باخته است.

من از خردسالی پدر و مادرم را از دست داده ام.در این فرصت اندک ارزش و قداست این دو بزرگوار را در بدترین درس فلاکت و زندگی و سرنوشت در غیبتشان خوب آموخته ام.آنجا که در مسیر مجهول زندگی ام در بن بست ها تنها تداعی درسهای آنها مشوقم بوده اند.تا شاید این خلاء ها نگاه زیبای زندگی و بودن در کنار انسانهارا بر من تقویت کرده است.تا فراتر از حس عمومی به راه زیبای انسانیت بیندیشم و در این راه فارغ از زمزمه های یک فرهنگ کج در مسیر تعریف شده و خوب قدم بگذارم.شاید خیلی ها با کنایه شنا بر خلاف جهت رودخانه را تفسیر کنند.اما به راهم ایمان دارم.همانقدر می فهم که دنیا ارزشی ندارد.و نیکی می ماند کافی است.

این مطالب را زمانی خواهی فهمید که من نیستم.یا در جایی قرار خواهی گرفت که درک این کلمات برایت ملموس تر شود.اما هر چه هست.تجربه خاصی است.که در سلسله نسل بشر تلاش می کند.بهتر زیستن در این فرصت کم را می آموزد.

در طول نوشتن این مطالب حتما سلسله وار این مسیر زیبا را واکاوی خواهم کرد.شاید به نوعی دلخوش این نفس آخر باشم که دارم قرب زیبای خداوندی را تفسیر می کنم.شاید آن زمان این نوشته ها تکراری یا هم غلو و به بهایی ارزش نداشته باشد.اما باز می توان تفسیر گذشته و آینده را تا حدودی برای یک تصور زیبا هدیه داد

در قسمت های بعدی منتظر باشید

حسین قره داغی

ادامه نوشته

عید نوروز سعید صحه وسلامه

اربعین حسینی در یک سفر و لطف خدایی به کربلا با دوچرخه از مرز مهران رکاب زدم.خاطرات سفر و جذابیت و رویایی بودن آن سرجای خوداما پیدا کردن دوستان عراقی یک صفای دیگری داشت.آنجا که از مرزتا کربلا پشتیبانی ام کردند.تا زیباترین روزهای خداوندی را داشته باشم.با دوچرخه فرصت شد در مسیر راه بیشتر با مردم عراق هم نشین و هم صحبت و هم کلام باشم.که در نوع خود یکی دیگر از خاطره زیبای سفر با دوچرخه برایم زاده شد.

خانواده عمو حاج کریم خیلی برایم زحمت کشیدند.تا این دوستی مداومت داشته باشد.عمو حاج کریم زمین کشاورزی زیادی داشت.قسمتی از زمینش را هر سال برای سبزی کاشتن به نیت تقدیم به زواردر اربعین اختصاص داده است.او موکبی دارد.تا هر سال خادمی زوار حسینی رادر مسیر راه و کربلا و نجف ، عشق زندگی خود و رسم ویژه مردم عراق بداند.

همچنان ارتباط داریم.و این لطف را بر گرفته از لطف خدایی در مجهول روابط انسانی در ورق ویژه در حرمت انسانی محفوظ میداریم.

الان منطقه ای که زندگی می کنند.سرسبز هست و به نوعی بهارش چندماه از آذربایجان جلوتر هست.در زمینش همه چیز می کارند.

ادامه نوشته

و فقط یک قاب عکس

گاهی یک قاب عکس است.دریچه یک خاطره برای صاحب آن،تا در گذر عمر گاه با حسرت و گاه با امید با آه و ناله ای یاد می شود.طاقچه و دیوار هیچ خانه ای بدون این یادها نیست.هر چند گذری است.و بیشتر از صد سال عمر نخواهد کرد.تا در نقطه پاشیدن وجه اشتراک تسلسل نسلی در سطل آشغال یا گنج انباری گرد فراموشی بر آن نشیند.

بیطرفانه وقتی به این عکس ها می رسم.چهره و سلیقه صاحب آن را ارزش می دهم.اما نیک می دانم.ما انسانها در این سفر نا خودآگاه دلخوش لحظه هایی هستیم.و هیچ قدرتی برای دستکاری نخواهیم داشت.بلکه فقط فاصله عمر را با یک نیشخند کم می کنیم.غافل اینکه عمری را در گذر این همه انسانهایی که آمدند و رفته اند برای یک زمانی به اندازه فرصت یک عکس گرفتن به رخ می کشیم.

زیبایی و ماندگاری این همه انسانهای خلق شده فقط و فقط باندازه یک خوب بودن و خوب اندیشدن خواهد بود.

ادامه نوشته

سال نو پیشاپیش مبارکباد

و انسان اشرف مخلوقات

و یک فرصت نفس برای قرب دیگر

و لغزش یک مسیر 

و انسان بودن

همیشه انسان باشیم و در مسیر قرب او

پیشاپیش سال نو بر تمام هم وطنان و دوستان و عزیزان مبارکباد

 

سال پربرکت و مهربان و همراه بودن را آرزومندیم

 

ادامه نوشته

نماد شب(اثر شاعر توانا و فاخته میانه)

نماد شب


امید رستگاری دارم امشب


هوای میگساری دارم امشب


چنان در سینه عشقم آتشین است


نوای بی قراری دارم امشب


میان ماندن و رفتن چگونه


عجب درد خماری دارم امشب


چگونه خفتن و آسوده بودن


به چشم خویش خاری دارم امشب


سکوتم می درد روح و روانم


عیان شد حال زاری دارم امشب


ز بس بیداد را گردن نهادم


گران بر گرده باری دارم امشب


نگارم کام دل را شرط جان کرد


بت سیمین نگاری دارم امشب


مرا روز ازل مجنون سرشتند


زدلبر چشم یاری دارم امشب

شعراز:

هوشنگ قره داغی

میانا مجنونی

اسفندماه 95

ادامه نوشته

همراهی جوانان روستای هفت چشمه

هر وقت کاری باشد.آماده هستند.تا زمانی که برای چرای گوسفندان نرفته اند.بیشتر در کنارم هستند.هر کاری در مدرسه یا کمپ باشد.با جان و دل انجام می دهند.برای راهنمای مسافران و مهمانان همیشه آماده هستند.

 

ادامه نوشته

امتداد خلاقیت

هدیه وسایل و نحوه استفاده آنها در دبستان قنبر هفت چشمه فرصتی شد.تا دانش آموزان خلاقیتهای خود را در هر کاری بیشتر کنند اینکار همچنان ادامه دارد

 

ادامه نوشته

بازیهای کودکانه با برف

ما هم در دوران خردسالی چنین بازیهای کودکانه داشتیم.تا این گذر زندگی را در تراز با دانش آموزان دبستان قنبر هفت چشمه به اشتراک بگذاریم.حتما این خاطرات را هر گز فراموش نخواهند کرد.

ساخت تونل در حیاط مدرسه زنگ تفریحی بود.که این خاطره را دانش آموزان شکل بدهند

ادامه نوشته

تلاش بچه های راهداری میانه برای بازگشایی جاده های روستا

بارش برف امسال نسبت به سالهای گذشته غیر منتظره بود.اما نوید خوبی برای غلبه بر خشکسالی های چندین ساله بود.در این بین تلاش بچه های راهداری شهر میانه برای بازگشایی راههای روستایی بخصوص کندوان و روستای هفت چشمه سه ماهه زمستان 95 قابل تشکر و قدر دانی است.

ادامه نوشته

فریاد مهربانی چند ساله

چندین سال است در روستای هفت چشمه کندوان میانه بعنوان معلم سکونت و تدریس می کنم.همراه با آن با کمک معدود اندک خیرین و همراهان عزیز در حال بازسازی مدرسه هستیم.مهمان نوازی و مهربانی را با همین بهانه با نام کمپ اولامای نیکان ادامه می دهیم.تا زیبایی این حرکت با همراهی جمعی از اهالی هفت چشمه نمود زیبای عشق انسانی پر رنگ تر شود.

ادامه نوشته

استمرار مهربانی در سرزمین رویا

تا هستند.نیکی یک طرفه خواهد ماند.تا این داد و ستد در تراز نباشد.فاصله ها زیاد خواهد شد.

اصغر حسن زاده جوان همراه همیشگی دبستان و کمپ اولا مای نیکان
بابت این همه مهربانی و میزبانی بی نهایت سپاسگزاریم

ادامه نوشته

همراهان یک راه بزرگ

برای پذیرایی در کمپ اولامای نیکان هفت چشمه ،دانش آموزان دبستان قنبر هفت چشمه در خارج از ساعات آموزشی و تعطیلی مدرسه مشتاقانه و داوطلبانه در کنارم قرار می گیرند.و برای میزبانی در تمام کارها حتی غذا پختن در کنار قرار می گیرند.تا بر این همراهان صادق و مهربان بنازم.

ادامه نوشته

صید زیباترین نگاهها

کتابخانه دبستان قنبر هفت چشمه تداعی زیباییهای یک حرکت اجتماعی است.آنجا که با مروش می توان خوب دیدن و خوب بودن را تفسیر کرد.

مجموعه کتابها اهدایی خانم تارا فرمانروا از تهران و دوستداران محیط زیست است.بعضی کتبها که برای اولین بار در طول عمرم می بینم.زیبایی این حرکت را برای استمرار یک نگاه زیبا پر معنی تر حس می کنم

ادامه نوشته

شبانان دروغین

زنده در گوریم و ما را آگهی از خویش نیست


دیر بازی در فشاریم و امیدی پیش نیست


زندگانی را رها کردیم و تنها بر نفّسها زنده ایم


این نفسهای پسین هم جز مشقت بیش نیست


محتسب مست غرور مکنت و قدرت شده


مسخ گشته آدمی دیگر مآل اندیش نیست


شحنه و مفتی و میر و محتسب در عشرتند


در تطاول دست درازان را دگر تشویش نیست


قلدران در عیش مطلق با ریا و زور و زر


بر دل درمانده بیچارگان جز ریش نیست


سهم مردم را ببین با برگ قانون میخورند


میلیونی های نجومی را ملال از فیش نیست


گر مشقت هست و کمبودی بود سهم الجمیع


گر خوشی باشد چرا بر خسته درویش نیست؟


طاغیان خوان امانت را به یغما میدرند


ای دریغا سهم رعیت وعده هایی بیش نیست


وعده سر خرمن و خواباندن طفلان به کی


پیشکی خوردند خرمن خوشه ای بر نیش نیست


شرم بادا بر شبانان دروغین دوروی خیره سر


خوفشان برضجه ها و ناله هم کیش نیست

شعراز:

هوشنگ قره داغی میانا مجنونی

اسفندماه 95

 

ادامه نوشته

دل نبند

دل نبند

بر این مردمان سست نهاد

علمداران لشکر دشمن

به بهایی خواهند فروخت

چو در انتخاب زر و سیم

حقیقت را انکار خواهند کرد

بهانه توبه

در تکرار سالیان سال این ستد

پشت به دوست خواهند کرد

چشم بند

نفس ببندد

فرصت عمر در گذری

تادیب نخواهد بست

تاریخ سرزمینی

شرط آن است.که استمرار یابد

عزت نفسی نسل به نسل بچرخد

نه در رویا جستجو شود

مرده است آن فرزند

امیدی نیست

در سوک باید نشست

همه در کوزه نهاد و درش بست

زوال خانه بست ویران

منتظر افتادنش نشست

مردم این سرزمین سالهاست

کج کرده راه از اصل خود

دعا هم اثر نخواهد کرد

 حسین قره داغی

هفت چشمه زمستان 95

ادامه نوشته

بزرگترین سرسره برفی جهان روستای هفت چشمه با مهمانان زمستان 95

ناپایداری جوی و عدم حمایت گروهها و سازمانها و ادارات و... ،انسجام و نظم و ضمانت اجرایی این همایش را به چالش کشید.اما تجربه ثابت کرده است.مرد میدان چنین تفکری باید تا آخر ادامه بدهد.کوتاهی و هر گونه اهمال کاری لااقل از طرف برگزار کنندگان نباشد.لذا تا آخرین روز در اجرای برنامه هیچ شک و شبهه ای نداشتیم و فارغ از این محدودیتها بدنبال اجرای بهتر برنامه بودیم.هدف عوامل برگزار کننده ایجاد شور و نشاط اجتماعی و تحرک خاص و معرفی مناطق بکر شهرستان میانه و ایران بود.که در ترسیم هدف خود موفق بودند.زمانی نخواهد گذشت.که یک روزی این منطقه به منطقه گردشگری تبدیل خواهد شد.اما واکاوی چنین تلاشی نیاز به ذهنها و دلهای بزرگی دارد.که فعلا این خصلت هنوز نهادینه نشده است.

ادامه نوشته

صبر و بردباری مردمی از سرزمینم

زندگی و گذران آن با شرایط روز در یک جامعه روستایی کار سختی است.چرا که شرایط روز و فاصله زندگی راحت و زندگی شهری  با روستایی آنهم دور افتاده قابل قیاس نیست.هر چند سرمایه و توانایی روستا در این گزینش تاثیر زیادی دارد.اما هر چه هست نگاه ویژه ای می طلبد.هر گونه فراموشی و عدم درک شرایط پیش آمده از طرف مسئولین می تواند.روستا های باقی مانده را در دوام و از هم پاشیدگی قرار دهد.

 

سه سال است شاهد صبر و بردباری اهالی روستای هفت چشمه هستم.تلاش و همت مردم روستا و بخصوص جوانان را ارج می نهم و در این راه شاهد دل زندگی و امید به آینده هستم

عکس ها از:

 

اصغر حسن زاده

 

سیامک جلیلی

منصور حسن پور

محمد میرزایی

 

زمستان 95 روستای هفت چشمه

 

ادامه نوشته

خاطره دیگر از کمپ اولامای نیکان و مردم خوب هفت چشمه اسفندماه 95

خانواده محترم آقای فرزاد ولیی از حضورتان در کمپ و هدایایی تان به دانش آموزان بی نهایت سپاسگزاریم

 

ادامه نوشته

سفر سایکل توریستی به کشور عراق پاییز 95 قسمت سوم به همراه عکس سفرنامه(آخر)

در ادامه سفر غیر ممتد به کشورهای مختلف جهان این سری قسمت شد در بهترین زمان ممکن و تعطیلی چندروز در زمان اشتغال بعنوان یک معلم با دوچرخه به کشور عراق سفر کردم.در حقیقت ششمین  کشوری بود که بعداز رکابزنی دور نوار مرزی ایران بعنوان اولین ایرانی و با 14 رکورد ممتد و چندین رکورد غیر ممتد انتخاب می کردم.

با توجه به وضعیت عراق این سفر ممکن بود.با حوادث نا خواسته ای همراه باشد.که در جدا کردن با سفرهای دیگر کمی نگران کننده بود.اما یک عشق خاصی داشت.طبق تمام سفرهای قبلی با دوچرخه همیشه نگاه آخرمان را از سرزمین و خانواده و فامیل و... داریم.چرا که پذیرش چنین ریسکی در سفر این چنینی تا حد مرگ یک باور طبیعی است.

اما لطف خدا بود.تا در کنار مهربانی و یاری دوست خوبم آقای نیما پاکدل برای مهیا کردن چنین سفری باز شکر دیگر بجا بیاوریم و در دلی دلی سفر جدید بی قرار زمان باشیم.سفر ما با دوچرخه در آینده همچنان ادامه خواهد داشت

ادامه نوشته

روستای هفت چشمه محرم 95

بدلیل مشغله کاری و سکونت در روستا فرصت نشده بود.در وقت مقرر این مطلب را انتشار دهم.

ادامه نوشته

محرم روستای طوین در مسیر هفت چشمه (محرم 95)

خداوند قسمت کرده است.در این عمر چند ساله در سفر به شهرهای مختلف و سکونت با انواع مراسم محرم از نزدیک با قومیتهای مختلف  شاهد باشم.در این چند سال سکونت در آذربایجان هم لطف خدا بود.چنین تجربه ای دیگر صید کنم.

سه سال هست در منطقه کندوان روستای هفت چشمه بعنوان معلم داوطلب سکونت دارم.حس باور خاص و نگاه خاص انسانی مرا مسرور چنین راهی می کند.زیبایی تصور دنیای بدون انسانهای بد و درک خصلتهای زیبای انسانی بر تعداد دوستانم اضافه می کند.

امسال هم قسمت شد.یک شب مهمان مردم خوب روستای طوین باشم و این تصاویر زیبا را ثبت کنم

ادامه نوشته